آن کس که بداند و نداند که بداند بیدارش نمایید که بس خفته نماند
آن کس که نداند و بداند که نداند لنگان خرک خویش به منزل برساند
وان کس که نداند و نداند که نداند در جهل مرکب ابدالدهر بماند
شعری زیبا که همه ما بارها در طول زندگی خود آنرا شنیدهایم ولی کمتر به معنی و پیام آن توجه کردهایم.
شعر در مورد دانستن و ندانستن است اما از دو بعد متفاوت. اول داشتن یا نداشتن علم، آگاهی و معرفت و دوم آگاهی از این داشتن یا نداشتن، به عبارت بهتر خودشناسی.
نکته مهم و اصلی در پیام این شعر همین اهمیت خودشناسی است و میبینیم که با آگاهی از ندانستن میتوان با زحمت بیشتر بر مشکلات فائق آمد ولی دانستن تنها، بدون خودشناسی و باور به خود، فاقد کارایی میباشد.
البته امروزه و با مطالعات و مکاشفات فراوان علما و حکمای حاضر مشخص گردیده که قدما در این باب غلطی شنیع کردهاند و عمر گرانمایه به ضلالت و جهالت به سر بردهاند چرا که دانستن سبب ایجاد دید باز و بروز توقع و مطالبه آب و برق و گاز و بنزین و سایر حقوق شهروندی عنوان شده یا نشده در شعارهای تبلیغاتی نامزدهای عاشق پیشه و مهر ورز گشته و به علت عدم بستر سازی مناسب و نبود زیر ساختهای اجتماعی و اقتصادی و همچنین کثرت اقوام، خویشان و رفقای ارباب دولت، شغل مناسب برای ایشان یافت نشده و باعث صعود کاذب نرخ بیکاری در این ملک خواهند شد.
به راستی وقتی میتوان بدون کسب علم و معرفت تنها به واسطه امداد غیبی یک شبه به اوج قدرت و ثروت رسید باید در سلامت عقل پویندگان و جویندگان علم تردید نمود.
شعر
ای خواجه مکن تا بتوانی طلب علم که اندر طلب راتب هر روزه بمانی
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز تا داد خود از کهتر و مهتر بستانی
و ایضاً
بدبخت آنکه گرفتار عقل شد خوشبخت آنکه کره خر آمد الاغ رفت
با توجه به تحقیق و تفحص دقیق و عظیم حکما در این مورد، شعر موصوف به شکل زیر تصحیح گردید:
آن کس که بداند و بداند که بداند باید برود غاز به کنجی بچراند
آن کس که بداند و نداند که بداند بهتر برود خویش به قبری بچپاند
آن کس که نداند و بداند که نداند با پارتی و با پول خر خویش براند
وان کس که نداند و نداند که نداند در پست ریاست ابدالدهر بماند