دواساز

داروسازی٬ مدیریت کیفیت٬ گردشگری و ...

دواساز

داروسازی٬ مدیریت کیفیت٬ گردشگری و ...

آدرس جدید

با سلام خدمت کلیه بازدید کنندگان عزیز. 

لطفا جهت مشاهده پستهای جدید به آدرس www.Davasaz.blogfa.com مراجعه فرمایید. 

  

 

با احترام فراوان 

نادرالحکما دواساز

روز پزشک و روز داروساز

سوگند یاد کردیم به پاکی عشق، به زلالی اشک و به قداست دل که اشکی بزداییم و خالق لبخند بر لبان رنگ پریده باشیم.

خداوندا، به من ایمانی عطا کن تا پایبند باشم به آنچه برایش سوگند یاد کردم.

آنگاه که دردمندی سلامت خود بازیابد، آنگاه که دستی به نشانه شکر به آسمان بلند شود، ملائک تو را میستایند.

اول شهریور، روز پزشک و پنجم شهریور، روز داروساز بر همه تلاشگران عرصه سلامت گرامی باد.

شیرین خفته (بانوی خفته)

استان کرمانشاهان به سبب وجود  کوهها، دشتها، سرابها، رودها، دره‌ها و غارهای زیبا یکی از زیبا ترین استانهای ایران میباشد. وجود آثار تاریخی متعدد در جای جای این استان نشانگر سابقه سکونت و اهمیت استرات‍ژیک این منطقه از ایران از زمانهای دور میباشد.

وجود سنگنوشته ها، حجاریها و بناهای سنگی عظیم از گذشته در این سرزمین، یاد آور هنرمندان وتلاشگرانی است که با ساده ترین وسایل و مشقات بسیار این آثار را بوجود آورده اند. از میان این دسته، فرهاد نامی به سبب شهرت عشقش به شیرین، همسر خسرو پرویز، نامی ماندگار در تاریخ ایران یافت. شهرت و محبوبیت فرهاد تا بدانجا رسیده است که در این منطقه،‌ هرجا خراشی بر سنگی دیده میشود، آنرا کار فرهاد میدانند.

بیستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد

هنگام حرکت به سمت کرمانشاه در مسیر صحنه به بیستون و از فاصله ۱۰ کیلومتری بیستون، کوه بیستون و صخره های پشت آن تصویر جالبی را در ذهن انسان تداعی میکنند. دست طبیعت صخره ها را به شکل یک زن که به به پشت بر روی زمین خوابیده درآورده است. از این اثر طبیعی در محل به نام شیرین خفته یا بانوی خفته یاد میشود. گویا فرهاد به علت نداشتن تبهر لازم نقاشی، بار دیگر دست به تیشه شده و پیکر محبوب خود را از سنگ تراشیده است.

شیرین خفته (بانوی خفته)

شیرین خفته (بانوی خفته)

کنگاور

کنگاور یکی از شهرهای قدیمی ایران است که در میانه مسیر همدان به کرمانشاه قرار داشته و به جهت وجود معبد آناهیتا در آن از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بوده است.

ایزودور خاراکسی در قرن اول میلادی ضمن توصیف این بنا، از این شهر با نام گونگویار یاد کرده است. بعد از تسخیر ایران، اعراب آنرا قصر الصوص نامیدند. جغرافی شناسان ایرانی و عرب در سالهای بعد از این شهر با نام کَنکَور یاد کرده اند. با توجه به توصیفات که محمد طوسی در قرن ششم از این مکان به عمل آورده است، معبد آناهیتا تا آن زمان سالم بوده و پس از آن در اثر زلزله سهمگینی ویران میگردد.

ابعاد این بنا ۲۱۰ در ۲۲۰ متر و ضخامت دیوار صفه ۱۸.۵ متر میباشد که از سنگهای لاشه به همراه ملات گچ ساخته شده و نمای بیرونی آنها بوسیله سنگهای تراشیده شده به صورت خشکه چین پوشش داده شده است. بلندترین قسمت این صفه در حدود ۳۰ متر از زمینهای اطراف ارتفاع دارد. در قسمت جنوبی این بنا ۲ رشته پله با فاصله ۱۵۴ متر از هم قرار دارد که پله های تخت جمشید را تداعی میکند. بر روی لبه دیوارها بجز میان این دو رشته پله، ردیفی از ستونهای کوتاه و قطور به ارتفاع ۳۵۴ سانتیمتر (شامل پایه، بدنه و سرستون) و قطر ۱۴۴ سانتی متر به فاصله محور تا محور ۴۵۷ سانتی متر از هم قرار داشته که بجز ۸ عدد از آنها که در ضلع شمال غربی بنا به حالت اولیه استوار مانده اند، مابقی آنها بر اثر زلزله به همراه دیوار تخریب گشته و در اطراف بنا بر زمین ریخته اند.

 

پلکان جنوب غربی معبد آناهیتا - کنگاور

پلکان جنوب غربی معبد آناهیتا - کنگاور

 

ستونهای باقیمانده در قسمت شمال غربی معبد

ستونهای باقیمانده در قسمت شمال غربی معبد

 

ستونهای باقیمانده در قسمت شمال غربی معبد

ستونهای باقیمانده در قسمت شمال غربی معبد

 

ستونهای باقیمانده در قسمت شمال غربی معبد

ستونهای باقیمانده در قسمت شمال غربی معبد

 

ستونها و قطعات سنگ فرو ریخته در اطراف معبد

ستونها و قطعات سنگ فرو ریخته در اطراف معبد

 

ستونها و قطعات سنگ فرو ریخته در اطراف معبد

ستونها و قطعات سنگ فرو ریخته در اطراف معبد

 

ستونها و قطعات سنگ فرو ریخته در اطراف معبد

ستونها و قطعات سنگ فرو ریخته در اطراف معبد

 

سطح فوقانی سرستونها در معبد آناهیتا

سطح فوقانی سرستونها در معبد آناهیتا

 

نمونه ای از سنگهای لبه ردیف بالای صفه

نمونه ای از سنگهای لبه ردیف بالای صفه

شوک تراپی

با داغ شدن بحث برچیدن یارانه ها و با توجه به این که به منظور زمینه چینی اجرایی طرح شوک تراپی در ماههای اخیر در قبض های آب، برق و گاز ارسالی به مردم میزان یارانه ای که دولت مدعی است بابت مصرف آنها می دهد قید می شود, یک خواننده روزنامه آفتاب یزد در ستون "روی خط آفتاب" به محاسبه متقابلی دست زده که جالب و خواندنی است:


 "در فیش گاز نوشته شده: هزینه گار مصرفى شما ۲۸ هزار تومان، یارانه پرداختى توسط دولت ۲۴۵۰۰ تومان، مبلغ قابل پرداخت توسط من۳۵۰۰ تومان.

 بسیار خب، من هم براى دولت فیش صادر مى کنم:

 حقوق هر ساعت  ۶ دلا‌ر، حقوق روزانه ۴۵۶۰۰ تومان، حقوق ماهیانه من یک میلیون و ۴۰۰ هزار تومان، دریافتى من از دولت ۲۰۰  هزار تومان و یارانه پرداختى من به دولت یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان،

حالا‌ شدیم بى حساب."

دانستن و ندانستن، مسئله این است

آن کس که بداند و بداند که بداند                                اسب شرف از گنبد گردون بجهاند

آن کس که بداند و نداند که بداند                              بیدارش نمایید که بس خفته نماند

آن کس که نداند و بداند که نداند                             لنگان خرک خویش به منزل برساند

وان کس که نداند و نداند که نداند                                   در جهل مرکب ابدالدهر بماند

 

شعری زیبا که همه ما بارها در طول زندگی خود آنرا شنیده‌ایم ولی کمتر به معنی و پیام آن توجه کرده‌ایم.

شعر در مورد دانستن و ندانستن است اما از دو بعد متفاوت. اول داشتن یا نداشتن علم، آگاهی و معرفت و دوم آگاهی از این داشتن یا نداشتن، به عبارت بهتر خودشناسی.

نکته مهم و اصلی در پیام این شعر همین اهمیت خودشناسی است و میبینیم که با آگاهی از ندانستن میتوان با زحمت بیشتر بر مشکلات فائق آمد ولی دانستن تنها، بدون خودشناسی و باور به خود، فاقد کارایی میباشد.

البته امروزه و با مطالعات و مکاشفات فراوان علما و حکمای حاضر مشخص گردیده که قدما در این باب غلطی شنیع کرده‌اند و عمر گرانمایه به ضلالت و جهالت به سر برده‌اند چرا که دانستن سبب ایجاد دید باز و بروز توقع و مطالبه آب و برق و گاز و بنزین و سایر حقوق شهروندی عنوان شده یا نشده در شعارهای تبلیغاتی نامزد‌های عاشق پیشه و مهر ورز گشته و به علت عدم بستر سازی مناسب و نبود زیر ساخت‌های اجتماعی و اقتصادی و همچنین کثرت اقوام، خویشان و رفقای ارباب دولت، شغل مناسب برای ایشان یافت نشده و باعث صعود کاذب نرخ بیکاری در این ملک خواهند شد.

به راستی وقتی میتوان بدون کسب علم و معرفت تنها به واسطه امداد غیبی یک شبه به اوج قدرت و ثروت رسید باید در سلامت عقل پویندگان و جویندگان علم تردید نمود.

 

شعر

 

ای خواجه مکن تا بتوانی طلب علم                               که اندر طلب راتب هر روزه بمانی

رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز                            تا داد خود از کهتر و مهتر بستانی

و ایضاً

بدبخت آنکه گرفتار عقل شد                                  خوشبخت آنکه کره خر آمد الاغ رفت

 

با توجه به تحقیق و تفحص دقیق و عظیم حکما در این مورد، شعر موصوف به شکل زیر تصحیح گردید:

 

آن کس که بداند و بداند که بداند                                    باید برود غاز به کنجی بچراند

آن کس که بداند و نداند که بداند                                بهتر برود خویش به قبری بچپاند

آن کس که نداند و بداند که نداند                                با پارتی و با پول خر خویش براند

وان کس که نداند و نداند که نداند                                  در پست ریاست ابدالدهر بماند

دواسازی بیداد می کند

"عجیب همکار جان !! این جا چه قدر دواسازی بیداد می کند...!"

 

این نظر سحر خانم که احتمالاً در آینده همکار ما خواهد بود در زیر یکی از پست های آخر این وبلاگ بود.

وقتی دیدمش چهارشاخ موندم. البته در اینکه این وبلاگ داره بیداد میکنه شکی نیست ولی از حق نگذریم سحر خانم هم راست میگه. خیلی وقته از داروسازی چیزی ننوشتم.

به وبلاگش سری زدم تا با ارسال یک ای- میل از این یادآوری تشکر کنم ولی آدرس پست الکترونیک در وبلاگش موجود نبود. وبلاگ زیبایی داشت با نثری جالب که فقط میتواند کار یک خانم خوش ذوق باشد ولی به جهت جلوگیری از انحراف!!! و لغزش افراد از ذکر نامش معذورم.

ضمن تشکر از ایشان جهت این یادآوری،‌ امیدوارم در آینده نیز من را از نظرات جالب و مفید خود بهره‌مند کند.

ماهیگیری در دریاچه گهر

گروه ما معمولاً برای غذا در گهر، به همراه خود فقط برنج و کمی سبزی خشک برده تا سبزی پلو درست کنیم و به همراه ماهی صید شده بخوریم. با توجه به اینکه در گهر به علت صرفه جویی در وقت نهار نمیخوریم، روزی ۱ یا ۲ ماهی، بسته به اندازه آن، برای هر نفر صید شده و عمر بقیه ماهی ها به دنیا باقی مانده، مشمول الطاف ملوکانه ما گشته و دوباره به آب بازگردانده میشوند.

به نظر من بهترین اندازه ماهی از نظر طعم و همچنین برای سرخ کردن، بین ۲۵ تا ۳۵ سانتیمتر میباشد و به طور معمول یک ماهی ۳۰ تا ۳۵ و یا دو ماهی ۲۵ تا ۳۰ را برای شام نگه داشته و بقیه را رها میکنم. ماهی های خارج از این رنج را هم معمولاً رها میکنم مگر اینکه به کسی قول ماهی داده باشم که در آن صورت ماهی های بزرگ را نگه خواهم داشت.

امسال تنها به گهر رفته بودم و از نعمت هم صحبتی و کری خواندن با دوستانم محروم بودم. واقعاً وقتی که کسی نیست تا ماهی بزرگتر یا بیشتری از او بگیری، ماهیگیری هم لذتی ندارد.

روز دوم ماهیگیری، ساعت ۲ بعد از ظهر سلانه سلانه به سمت انتهای دریاچه به راه افتاده و پس از هواخوری و استراحتی مبسوط، ساعت ۹.۳۰ شب به چادر برگشتم. در کیسه ام تنها یک ماهی بود که با توجه به اندازه مناسب آن، برای شام زیاد هم بود.

ماهیگیران چادرهای همسایه (گروهی ۸ نفره که از همدان آمده بودند)، صبح آن روز به دریاچه بالا (دریاچه دوم یا گهر کوچک) رفته بودند ولی علیرغم مشاهده ماهی های زیاد، توفیقی نداشته و دست خالی برگشته بودند.

صبح روز بعد که با آنان صحبت میکردم، بالاخره بهانه ای برای مبارزه و کری خواندن پیش آمد. به آنان گفتم که ماهیگیری در دریاچه بالا راحت است و آنها میگفتند که با توجه به شرایط دریاچه و ماهی‌های آن، گرفتن ماهی در آن کار سختی خواهد بود. نهایتاً قرار شد آنشب کل گروه آنان شام به صرف سبزی پلو ماهی میهمان من باشند. در این میان یک نفر از آنان که ظاهراً بیش از بقیه به خود اطمینان داشت نیز گفت که به همراه من خواهد آمد.

ساعت ۵ بعد الظهر از کنار چادرها حرکت کرده وبا قدم تند در یک ساعت خود را به دریاچه دوم رساندیم. در آنجا همراه من به همراه سبد ملخها و سنجاقکهای گرفته شده در کنار آب نشست و من شروع به گردش در اطراف دریاچه نمودم.

دریاچه گهر بالا شرایط خاصی دارد. به علت ریزشهای کوه و بهمن و همچنین حمل رسوبات توسط سیلاب به داخل دریاچه، حالت یکپارچه دریاچه از دست رفته و در حال حاضر دریاچه گهر بالا به صورت حوضچه های مجزا با عمق متوسط کمتر از یک متر که توسط جویبارهایی به هم متصل هستند در‌آمده است.

وجود انبوهی از درختان بید و نی در اطراف و داخل حوضچه‌ها همچنین رشد خزه و گیاهان آبزی فراوان به علت عمق کم و سکون نسبی آب به گونه‌ای است که محل مناسب جهت انداختن قلاب بسیار کم بوده و محیط بسیار مناسبی جهت رشد و زندگی ماهیان ایجاد نموده و علیرغم مشاهده ماهی در آن، به علت عدم امکان پرتاب مناسب قلاب، شانس ماهیگیری بسیار کم میباشد.

جالب اینجاست که بزرگترین ماهی که من در گهر صید کرده‌ام با طول ۵۶ سانتیمتر در سال ۱۳۷۸ و در همین دریاچه گهر بالا بوده است.

با توجه به شرایط محیط و تجربیات قبلی، یک پشه مصنوعی زرد رنگ به شکل زنبور که بر روی قلاب سایز ۸ بسته شده بود را جهت ماهیگیری انتخاب و شروع به کار نمودم.

در عرض نیم ساعت ۷-۸ تا ماهی قد و نیم قد گرفتم که ۳ تا از آنها را نگه داشته و بقیه را رها نمودم. شرایط بسیار خوبی بود و تقریباً تمام پرتابها با حمله و نوک زدن‌های مکرر ماهی همراه بود ولی به علت تنگی جا و نداشتن امکان تحرک و مانور مناسب از طرف من، تعداد کمی به قلاب می‌افتادند.

مشکل اصلی در این میان وجود شاخ و برگ فراوان درختان و نی‌های کنار و درون آب بود که مرا مجبور به انجام مانور های خاص با استفاده از واکنشهای ماهی جهت تغییر مسیر آن در آب و ممانعت از گیر کردن قلاب و ماهی به شاخه‌ها مینمود که نتیجه آن با توجه به تقلای شدید ماهیهای متوسط و بزرگ، درهم پیچیدن و گره خوردن مکرر نخ و صرف زمان و فرسایش اعصاب جهت باز نمودن آن بود.

در نهایت با یک پرتاب اشتباه، طعمه طلایی خود را در سمت دیگر آب به علت گیر کردن به نی از دست دادم. پس از آن با استفاده از یک لارو قرمز یک ماهی دیگر نیز گرفتم ولی به علت تاریکی زودرس هوا در آن محیط پر درخت و رنگ تیره لارو، طعمه را تعویض کرده و شروع به لانسه کشی نمودم.

نتیجه استفاده از لانسه،‌ با توجه به مهارت شخصی خودم بسیار خوب بود و تا ساعت ۸ شب تعداد زیادی ماهی گرفتم که ۴ عدد از آنها را نیز در کیسه نگه داشتم. در چنین شرایطی فرار یک ماهی بزرگ از لانسه من قسمت اعظم لذت آن روز را از بین برد. ماهی قدرتمندی بود و با طول بیش از ۵۰ سانتیمتر، احتمالاً بیش از یک کیلوگرم وزن داشت ولی با اشتباه من در هنگام خروج از آب، به علت گیر کردن به نی قلاب از دهان آن خارج شد. جالب اینجا بود که ماهی در بین گیاهان کنار آب گیر افتاده بود و زمانیکه من سعی در گرفتن آن بوسیله دست داشتم، سر خورده و موفق به رها کردن خود و فرار گردید.

حدود ساعت ۸ همراهم را در کنار آب دیدم. حتی یک ماهی هم به طعمه های او نوک نزده بود. به او پیشنهاد استفاده از لانسه را دادم که گفت همراه ندارد. با توجه به تاریکی نسبی هوا یک لانسه شبرنگ سایز ۲ به او دادم و جالب این بود که در ۳ پرتاب اولش در همان محلی که ۲ ساعت وقت تلف کرده بود ۳ ماهی به قلابش افتاد ولی هر ۳ را هنگام درآوردن از آب و در یک قدمی ساحل از دست داد که نتیجه استفاده از چوب بلند ۳.۶۰ متری در آن فضای با امکان تحرک و مانور کم بود.

هنگام بازگشت همراهم کاملاً سکوت کرده بود. من هم به علت فرار آن ماهی بزرگ پکر بودم ولی از طرفی سرشار از لذت یک ماهیگیری خوب و سریع در یک زمان ۲ ساعته بودم. ۸ ماهی با اندازه ۲۵ تا ۴۵ سانتیمتر در کیسه داشتم و مطابق معمول گهر با من مهربان و شام سبزی پلو ماهی برقرار بود.

دریاچه گهر بزرگ از میانه مسیر دریاچه گهر بالا

دریاچه گهر بزرگ از میانه مسیر دریاچه گهر بالا

 

غروب دریاچه گهر بزرگ

غروب دریاچه گهر بزرگ

 

تعدادی از ماهی های صید شده در دریاچه گهر بالا

تعدادی از ماهی های صید شده در دریاچه گهر بالا

 

 

 

 

دریاچه گهر

یادش به خیر،

سالها قبل هم جوان تر بودیم و هم خوش قول تر.

با تعدادی از دوستان ماهیگیر قراری سالانه داشتیم برای هفته اول تیر جهت عزیمت به دریاچه گهر.

گاهی اوقات برای یک یا چند نفر مشکلی پیش می‌آمد و ممکن بود برنامه یک هفته جلو یا عقب برود، ولی در هر حالت با حضور من و کامران که همیشه پای ثابت بودیم، در گروههایی از ۴ تا ۱۱ نفر برنامه اجرا میشد.

سال ۸۳ برای اولین بار کامران نتوانست برنامه کاریش را هماهنگ کند و در نهایت با توجه به اعلام آمادگی تنها یک نفر دیگر از دوستان، برای اولین بار پس از سالها، برنامه اجرا نشده و از آن پس این ماجرا هر سال تکرار شد.

امسال هم از اوایل سال با تمام کسانی که فکر میکردم احتمال آمدنشان وجود دارد تماس گرفتم و تا اواسط خرداد ۷ نفر جهت حضور در برنامه امسال در روز ۳۱ خرداد اعلام آمادگی کردند. اما بخت خیال همراهی با ما را نداشت.

در فاصله ۳ روز تا زمان شروع، همه با ذکر بهانه ای از حضور در جمع عذرخواهی کردند. گفتم عیبی ندارد، اگر کامران بیاید ۲ نفره میرویم ولی ۲ روز مانده به شروع حرکت خراب شدن ناگهانی یکی از دستگاههای مهم کارخانه، کامران را هم در تهران ماندگار کرد و باز هم علی ماند و حوضش. به شدت ناراحت و عصبی بودم. برای پنجمین سال متوالی برنامه به همان شکل به هم میخورد.

چند بار با کامران تماس گرفتم. هر دو مطمئن بودیم قطعه یدکی دستگاه از کار افتاده حداقل تا ۱۰ روز دیگر نخواهد رسید ولی کامران گفت که اگر حتی با احتمال کمتر از ۱% هم قطعه زودتر برسد، آنوقت کاسه کوزة تمام تاخیر‌های شرکت سایپا در تحویل اتومبیل های پیش فروش شده سر او خواهد شکست. (امروز که این مطلب را مینویسم هنوز هم قطعه نرسیده است، آخر اینجا ایران است.)

بالاخره بعد از شک و دو دلی زیاد تصمیم گرفتم که تنها بروم و رفتم. هر چند بعضی وقتها حوصله ام از تنهایی سر میرفت، ولی باز هم مثل همیشه حال داد.

جای همه آنهایی که نیامدند خالی.

نمای قسمت شرقی دریاچه از سمت غرب

نمای قسمت شرقی دریاچه از سمت غرب

 

نمای قسمت شرقی دریاچه از سمت شمال غربی

نمای قسمت شرقی دریاچه از سمت شمال غربی

 

نمای قسمت شرقی دریاچه از سمت جنوب

نمای قسمت شرقی دریاچه از سمت جنوب

 

نمای قسمت غربی دریاچه از سمت شرق

نمای قسمت غربی دریاچه از سمت شرق

 

غروب دریاچه

غروب دریاچه

 

انعکاس ماه بر سطح دریاچه

انعکاس ماه بر سطح دریاچه

 

بوته گل ختمی در مسیر دریاچه-گردنه پنبه کار

بوته گل ختمی در مسیر دریاچه-گردنه پنبه کار

پاوه، اورامانات، مریوان

در اردیبهشت ماه فرصتی دست داد تا دیداری از مریوان داشته باشیم. مسیر رفت را شهر های پاوه، نودشه و روستای اورامان تخت قرار داده و برای برگشت هم مسیر سنندج به کرمانشاه را انتخاب کردیم.

مسیر رفت فوق‌العاده زیبا و سرسبز بود. در قسمتی از مسیر حد فاصل نودشه و اورامان تخت، مسیر جاده از کوههای مشرف به شهر حلبچه و دریاچه سد دربندیخان در کشور عراق عبور میکرد و مناظر بسیار زیبایی را پدید می آورد ولی به علت ابری بودن هوا و بارش متناوب باران نتوانستم عکسهای خوبی بیاندازم.

مناطق پاوه و اورامان تخت به علت معماری کوهستانی ویژة خود به منطقه هزار ماسوله معروفند و زیباترین روستاها و شهر های کوهستانی را در این منطقه میتوان مشاهده کرد.

از نکات جالب توجه سفر در این منطقه، مشاهده دختران و زنان کرد در لباسهای رنگارنگ و بسیار زیبای محلی میباشد که تنوع رنگ و طرح پارچه‌ها قابل مقایسه با هیچیک از سایر نقاط ایران نمیباشد.

با تشکر از عزیزانی که اجازه عکس گرفتن از پوشش محلی را به من دادند (و البته ضمن گرفتن تعدادی عکس از من تهدید کردند که در صورت پخش عکس آنها، آنها هم عکس مرا پخش خواهند کرد!!!).

 

سراب روانسر واقع در شهر روانسر

سراب روانسر واقع در شهر روانسر

 

شهر نودشه با معماری کوهستانی ویژه آن

شهر نودشه با معماری کوهستانی ویژه آن

 

دریاچه زریوار از سمت مقابل شهر مریوان

دریاچه زریوار از سمت مقابل شهر مریوان

 

لباس محلی زنان و دختران کرد

لباس محلی زنان و دختران کرد

مسافرت عید

 از ۳ ماه مانده به عید، برنامه مسافرت تعطیلات سال نو را ریخته بودم. قرار بود ۴ روز اول سال را به صورت شیفت سر کار باشم و بعد تا پایان تعطیلات به مسافرت برویم. مقصد پیشبینی شده شهرهای شهرکرد، ایذه، مسجد سلیمان، دزفول،‌ دره شهر و ایلام بود. همه برنامه‌ها رو چیده بودم و میخواستیم سفر رو از روز ششم فروردین شروع کنیم که در شب قبل از سفر با مخالفت عرفان مواجه شدیم. میخواست تا ما هم به همراه پدربزرگهایش به شمال برویم.

هر کاری کردیم، حریف این بچه ۱۰ ساله نشدیم و نهایتا ما هم رفتیم شمال. شلوغی راه و کمربند ساحلی واقعا کلافه کننده بود. مسیر بین علمده و نور، از ویلای این پدربزرگ تا آپارتمان آن یکی که کمتر از ۴ کیلومتر بود هر روز بیش از یک ساعت از وقت ما را در مسیر رفت یا برگشت تلف میکرد. ولی چه میشد کرد؟ اختیارم دست خودم نبود و تابع بچه ها بودم.

یاد حرف پدرم افتادم که میگفت: آدم خر بشه ولی بابا نشه. البته اینو نگفته بود که آدم اول خر میشه و بعد بابا.

به هر حال در این بین فرصتی دست داد تا دیداری از منطقه کجور داشته باشیم. از پل دوآب در جاده چالوس وارد شدیم و پس از عبور از شهر های پول، کجور و روستاهای کدیر و گلندرود به علمده برگشتیم. در فاصله بین کدیر و گلندرود، در قسمتی از مسیر، بر روی خط الراسی حرکت میکردیم که در زیر پایمان در دو طرف، دریایی از ابر قرار داشت.

جای همه شما واقعا خالی بود.

 

دریای ابر، جاده کجور به گلندرود

دریای ابر، جاده کجور به گلندرود

 

دریای ابر، جاده کجور به گلندرود

دریای ابر، جاده کجور به گلندرود

 

دریای ابر، جاده کجور به گلندرود

دریای ابر، جاده کجور به گلندرود

 

دریاچه سد خاکی الیمالات، جاده نور به چمستان

دریاچه سد خاکی الیمالات، جاده نور به چمستان

 

دریاچه سد خاکی الیمالات، جاده نور به چمستان

دریاچه سد خاکی الیمالات، جاده نور به چمستان

کرمانشاهان ۳

تعدادی مهمان خارجی را جهت دیدن و خرید به بازار سنتی کرمانشاه برده بودم. جوانی از فروشندگان داخل بازار به نزدم آمد و پرسید آیا تمایلی به نشان دادن مسجد شافعی به میهمانانم دارم؟

برای اولین بار بود که اسم این مسجد را میشنیدم. در هیچیک از کتابها و بروشورهایی که در مورد آثار دیدنی کرمانشاه مطالعه کرده بودم نامی از این مسجد نیامده بود. از جوان پرسیدم آیا مسجد زیباییست؟ گفت بله.

نگاهی به درب ورودی محقر مسجد که در انتهای کوچه ای در بازار قرار داشت انداخته و با اکراه قبول کردم. در دل دعا میکردم که ارزش دیدن داشته باشد و مرا نزد میهمانانم خجل نکند.

وقتی وارد مسجد شدم متحیر ماندم، باید بروید و از نزدیک ببینید. واقعا که ارزش دیدن دارد.

با تشکر فراوان از آن فروشنده جوان که نامش را به خاطر ندارم.

مسجد شافعی- کرمانشاه

مسجد شافعی- کرمانشاه

 

مسجد شافعی- کرمانشاه

مسجد شافعی- کرمانشاه

 

مسجد شافعی- کرمانشاه

مسجد شافعی- کرمانشاه

 

مسجد شافعی- کرمانشاه

مسجد شافعی- کرمانشاه

 

غار قوری قلعه- جاده کرمانشاه به پاوه

غار قوری قلعه- جاده کرمانشاه به پاوه

 

غار قوری قلعه- جاده کرمانشاه به پاوه

غار قوری قلعه- جاده کرمانشاه به پاوه

کرمانشاهان ۲

طاق بستان

طاق بستان

 

طاق بستان

طاق بستان

 

طاق بستان- طاق بزرگ

طاق بستان- طاق بزرگ

 

طاق بستان- طاق کوچک

طاق بستان- طاق کوچک

 

طاق بستان- سنگ نگاره اردشیر دوم

طاق بستان- سنگ نگاره اردشیر دوم

کرمانشاهان ۱

استان کرمانشاهان در غرب ایران از زمانهای دور محل زندگی انسان و همچنین در مسیر شاهراه اصلی بین فلات ایران و کشورهای خاوری از یک سو و بین‌النهرین و اروپا از سمت دیگر بوده است.

آب و هوای مطبوع و چهار فصل این استان به همراه جاذبه‌های طبیعی فراوان همانند کوهها، دشتها، سرابها، رودها، دره‌ها و غارهای زیبا و همچنین عبور راه ابریشم از این منطقه، سبب توجه ویژه شاهان ایرانی به این منطقه گشته و بناها و یادگارهای باقیمانده از زمانهای کهن، این استان را به همراه استانهای فارس و خوزستان به عنوان یکی از ۳ استان دارای بیشترین آثار تاریخی پیش از اسلام در کشور ایران مطرح میسازد.

تصاویری از این استان زیبا، در ۳ نوبت، هدیه به همه دوستداران این مرز پر گهر.

 

کتیبه داریوش- بیستون

کتیبه داریوش- بیستون

 

مجسمه هرکول - بیستون

مجسمه هرکول - بیستون

 

نمایی از صفحه فرهاد تراش از داخل کاروانسرای بیستون

نمایی از صفحه فرهاد تراش از داخل کاروانسرای بیستون

 

طاق گرا - جاده اسلام آباد به سر پل ذهاب

طاق گرا - جاده اسلام آباد به سر پل ذهاب

 

شهر نوسود - در منطقه اورامانات صدها روستای زیبا تر از ماسوله وجود دارد

شهر نوسود - در منطقه اورامانات صدها روستای زیبا تر از ماسوله وجود دارد

زندگی زیباست

من هیچ وقت نفهمیدم چرا بعضیها آنقدر خودشان را در کار غرق میکنند که به بقیه زندگیشان نمیرسند.

حکما گفته اند: آدم کار میکند تا زندگی کند نه اینکه زندگی کند تا کار کند.

مسئله: من که اینقدر خوب لالایی میگم، چرا خودم خوابم نمیبره؟

در یک کار گروهی، برای به اتمام رسیدن کار به نحو مناسب، نیاز به انجام حجم معینی از عملیات و فرایند های مربوطه میباشد. حال اگر کسی در گروه کم کاری  داشته باشد و یا وظایف خود را به شکل مناسبی انجام ندهد، سایر اعضای گروه مجبور به جبران این کم کاری میشوند.

 نکته تاسف برانگیز در این میان آن است که این کم کاران بیش از زحمتکشان در نزد رؤسا عزیز بوده و مورد توجه قرار میگیرند.

با این اوصاف تکلیف ما که بچه حرف گوش کنی هستیم و احترام خانم گاندی رو نگه میداریم معلوم میشه.

اصلاٌ همش تقصیره همین خانم گاندیه.

اون مارو اغفال کرد.

پدر بزرگم یکبار به من گفت که انسانها دو دسته اند: عده ای که کار میکنند و عده ای که کار را به خود نسبت میدهند.

به من گفت که سعی کنم در دسته اول باشم، زیرا رقابت در آن کمتر است.

ایندیرا گاندی

تصمیم کبری!!!

همانطور که فکر میکردم نتوانستم وبلاگ رو به صورت روزانه ادامه دهم.

در حقیقت کار زیاد و مشکلات روزانه در محیط کار هیچگونه انرژی و حس نوشتن در من باقی نمیگذاشت.

یک سال با خستگی فراوان گذشت تا زمانی که به خودم آمدم و متوجه عمق مطلب شدم.

در ۶ ماه گذشته حتی یک کتاب را هم نتوانستم تا به آخر بخوانم، ۱۸۰ روز در ۶ ماه به کارخانه رفتم، از ساعت ۷.۳۰ صبح تا زمانی که امکان فرار فراهم شود که در اکثر موارد بعد از تاریک شدن هوا بود.

سالی بدون وقت فراغت و تفریح، نه یک برنامه ماهیگیری، نه اسکی، نه طبیعت گردی و کمپینگ.

تا آنکه بالاخره تصمیم گرفتم تغییرات اساسی در نحوه کار و زندگی خودم ایجاد کنم.

امیدوارم از حالا به بعد بتوانم مرتبتر بنویسم.

 

سال نو

سال نو بر همگان مبارک باد.

 

ایران را بگردیم

و باز هم مناظری از کشور عزیزمان ایران

 

زندان اسکندر- یزد- استان یزد

زندان اسکندر- یزد- استان یزد

 

زیارتگاه پیر چک چک (زیارتگاه زرتشتیان)- استان یزد

زیارتگاه پیر چک چک (زیارتگاه زرتشتیان)- استان یزد

 

بیابان - اطراف اردکان - استان یزد

بیابان - اطراف اردکان - استان یزد

 

کشکول - آرامگاه شاه نعمت الله ولی - ماهان - استان کرمان

کشکول - آرامگاه شاه نعمت الله ولی - ماهان - استان کرمان

 

غروب دریا - ساحل کوهستک - میناب - استان هرمزگان

غروب دریا - ساحل کوهستک - میناب - استان هرمزگان

 

توربین های بادی در شب - منجیل - استان گیلان

توربین های بادی در شب - منجیل - استان گیلان

داروسازی ایرانی-۳

متاسفانه باوری در جامعه در حال شکل گیری است که کیفیت داروهای ایرانی در مقایسه با نمونه های خارجی پایین تر است. همانطور که قبلاً هم گفتم داروهای ساخته شده توسط اکثر کارخانجات داخلی دارای کیفیت قابل قبولی میباشند و نمونه برداری ها و آزمایشات دوره ای وزارت بهداشت نیز بیانگر این نکته میباشد.

 

در حقیقت آنچه که باعث شکل گیری و بروز این تفکر در جامعه میشود مشکلات مدیریتی صنعت داروسازی و عدم توانایی در ارائه اطلاعات و شناساندن مناسب محصولات از طرف شرکت های داروسازی داخلی میباشد.

عمده ترین مشکلات صنعت داروسازی (و البته مشکلات اکثر صنایع داخلی) به نظر من عبارتند از:

 

1- ضعف مدیریت

2- نبود ثبات مدیریت

3- نداشتن استراتژی دراز مدت

4- عدم شناخت از سیستم های مدیریت نوین

5- بی اطلاعی از فواید سیستمهای تضمین کیفیت

6- کمرنگی نقش واحدهای تحقیق و توسعه

7- باور نداشتن و بی اطلاعی از نقش واحد های بازاریابی و فروش

8- محدودیت های نامگذاری تجاری داروها

9- قیمت گذاری دولتی

 

در آینده در مورد این مشکلات بیشتر صحبت خواهیم کرد.

کم کاری.!!!

 

ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند.

 

امروز صبح نامه ای از مدیر تولید شرکت به دستم رسید که در آن بعد از شمارش موارد متنابهی از الطافی که در طول یک سال همکاری با ایشان به بنده داشته اند، مرا به کم کاری و انجام ندادن به موقع وظایف متهم مینمود.

 

بلافاصله پس از خواندن نامه به سراغ آمارهای تولید سال رفتم. در حال حاضر ریاست ۳ بخش تولید با من است و تا این لحظه، میزان تولید در یکی از این بخش ها نسبت به پیشبینی بودجه سالانه ۱۳۰% و میزان افزایش تولید نسبت به سال گذشته ۹۰% میباشد، در طول ماه گذشته علاوه بر وظیفه نظارت بر فرایند تولید، بیش از ۱۰۰ چک لیست مراحل مختلف تولید را نوشته و پس از اصلاح، اجرایی کرده ام، ده ها مدرک و مستندات لازم جهت سیستم مدیریت کیفیت (ISO) تهیه کرده ام، در ماه جاری و طی برنامه ممیزی داخلی، ۳ بار ممیزی شده و ۲ واحد دیگر را هم ممیزی کرده ام حالا چرا به کم کاری متهم شده ام، نمیدانم.

 

به قول سرپرست یکی از بخشهایم: میخواستی تو هم مثل بقیه رییس بخشها خانم باشی.!!!

ایران را بگردیم

 

ایران، جهانی در یک مرز

توصیفی زیبا از کشوری که در آن زندگی میکنیم. با تنوع آب و هوای بی نظیر. یکی از معدود کشور های جهان که میتوان صبح در پیست های اسکی بین المللی آن اسکی روی برف کرد و بعدالظهر و با فاصله چند ساعت اسکی روی آب در سواحل نیلگون خلیج فارس.

اگر عمری باشد هر از گاهی گوشه ای از زیبایی های آن را به آنان که به علل مختلف امکان سفر به گوشه و کنار آن را ندارند هدیه خواهم کرد.

 

آبشار زیارت، گرگان - استان گلستان

آبشار زیارت، گرگان - استان گلستان

 

 استخر لاهیجان - استان گیلان

استخر لاهیجان - استان گیلان

 

 دریاچه نئور - استان اردبیل

دریاچه نئور - استان اردبیل

 

طبیعت استان کهکیلویه و بویراحمد 

طبیعت استان کهکیلویه و بویراحمد

 

 کاخ اردشیر ساسانی، فیروزآباد - استان فارس

کاخ اردشیر ساسانی، فیروزآباد - استان فارس

 

 باغ شازده (شاهزاده)، ماهان - استان کرمان

باغ شازده (شاهزاده)، ماهان - استان کرمان

 

لطفاْ سرطان نگیرید.!!!

 

وزیر بهداشت اعلام کرد در طول ۳ سال اخیر، یارانه داروها در کشور هیچ افزایشی نیافته است. (روزنامه اعتماد ملی، ۲۶/۹/۸۵، صفحه ۱۳)

کامران باقری لنکرانی، وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، گفت: یارانه دارو در برخی کشورها در طول این ۳ سال ۱۵ درصد افزایش یافته و این در حالی است که ایران، هیچ گونه افزایشی در این زمینه نداشته است.

به گفته او عدم افزایش یارانه داروها در افزایش قیمت دارو نقش دارد و اگر این یارانه افزایش نیابد با مشکل بالا رفتن قیمت دارو روبرو خواهیم شد.

لنکرانی گفت: در حال حاضر با مدیریت!!!! منابع و کمک شرکت های داروسازی!!!!!!!!!! تا حدودی توانسته ایم قیمت داروها را کنترل کنیم و امسال قیمت هیچ دارویی افزایش نیافته است.

لنکرانی با اشاره به بحث تعین اولویت در واردات دارو گفت: برای واردات دارو باید اولویت تعین کنیم، مثلاْ بیماران مبتلا به سرطان لوزالمعده قطعاْ پس از یک سال میمیرند، بنابر این واردات دارویی که تنها مرگ و میر آنها را ۴ ماه به تعویق  میاندازد، چندان ضروری نیست.

 ۱- اولاْ محض اطلاع آقای وزیر یادآوری میکنم که قیمت دارو امسال هم بفهمی نفهمی یه نموره زیاد شده. میگی نه، از وزارتخونه خودتون بپرسین.

۲- ثانیاْ الان چند وقتی است که خبری از مدیریت در کشور و خصوصاْ نزد دولتیان نیست. البته بنا به تحقیقات دانشمندان، نسل مدیران لایق هنوز منقرض نشده است ولی به علت فشار حاشیه نشینان و فشار زیاده از حد دامهای اهلی بر مراتع، به نقاط دوردست جنگل پناه برده اند.

۳- به احتمال قوی منظور از کمک شرکت های داروسازی، فریاد و فغان آنان از وضعیت نامساعد اقتصادی و قیمت پایین داروست که صد البته قرار نیست به جایی برسد.

۴- با توجه به فرمایشات وزیر محترم در مورد بیماران مبتلا به سرطان لوزالمعده، انشاالله به زودی شاهد خواهیم بود که به علت قطعی بودن مرگ سایر بیماران سرطانی، ایدزی، هپاتیت، پنومونی، آنفولانزا و سرماخوردگی، اولویت واردات دارو را به سایر موارد اختصاص داده و از خروج ارز اضافی از مملکت جلوگیری خواهد شد.

 

داروسازی ایرانی – 2

 

چرا کیفیت داروهای ایرانی پایین است؟

 

این سوالی است که بارها در سطح جامعه مطرح شده ولی جواب مناسبی برای آن ارائه نشده است.

 

به عنوان یک داروساز شاغل در صنعت داروسازی کشور، معتقدم داروهای ساخته شده توسط اکثر کارخانجات داخلی دارای کیفیت قابل قبولی میباشند ولی باید به این نکته نیز اعتراف کرد که تا رسیدن به سطوح بالای کیفیت و قدرت رقابت کیفی با محصولات خارجی، مسیری دشوار در پیش رو داریم.

 

به طور کلی عنوان میشود که کیفیت نتیجه انتخاب و بکارگیری صحیح مجموعه ای از ابزار و روشها توسط افراد با صلاحیت میباشد. به عبارت دیگر در صورتیکه بتوان ثابت نمود که مجموعه فرایندهایی که یک فراورده را تولید میکنند ابتدا درست تعریف شده اند، سپس درست طراحی گشته و در نهایت با استفاده از روشها ودستورالعملهای تدوین شده قابلیت تولید پیوسته را دارا میباشند، میتوان کیفیت فراورده را از طریق اثبات کیفیت فرایند تضمین نمود.

 

اندک تاملی در این تعریف، تکلیف همه کسانی که در این مملکت دغدغه کیفیت دارند را روشن میکند.

 

در این مورد، باز هم صحبت خواهیم کرد.

به کجا چنین شتابان؟

 

"با موافقت دولت، پارک ملی لار دو نیم میشود" عنوان اولین تیتری بود که در روزنامه اعتماد ملی (۲۰/۹/۸۵) چشمانم را گرفت.

خبر آنقدر عجیب بود که قبل از خوردن صبحانه مجبور شدم آنرا تا انتها بخوانم.!!

واگذاری اداره پارک ملی لار به استان مازندران و موافقت هیئت دولت با اتصال جاده نور – بلده به جاده لواسان – گرمابدر، مسلماً خبری ناگوار برای علاقه مندان به محیط زیست و طبیعت دوستان ایرانیست.

در شرایطی که طی سالهای اخیر سازمان حفاظت از محیط زیست به عناوین مختلف و دلایل واهی محدودیت های متعددی برای ورود ماهیگیران و طبیعت دوستان به دشت لار وضع کرده و حتی اقامت شبانه در این منطقه را ممنوع اعلام کرده است، اعلام موافقت آن با احداث جاده در این منطقه حفاظت شده  به شدت غافلگیر کننده بود.

عبور جاده از بکرترین نقاط و دره های مناطق حفاظت شده البرز مرکزی، لار و خرسنگ کوه علاوه بر تخریب زیست محیطی، سبب افزایش آلودگی رودخانه های جاجرود و لار، به عنوان دو منبع مهم آب شرب تهران خواهد گردید.

کسانی که با منطقه آشنایی داشته و قسمتهای آماده شده جاده را پیموده اند، به این نکته واقفند که جاده مذکور با توجه به کوهستانی بودن منطقه، جهت شرقی – غربی دره های مسیر (در مقایسه با دره های هراز و چالوس با امتداد شمالی – جنوبی) و زمستانهای بسیار سرد و برفی منطقه (بارش ۲ تا ۶ متر برف در فصل زمستان) مسیر مناسبی جهت تردد معمول نبوده و صرف هزینه های گزاف در این مورد فاقد هرگونه توجیه فنی، اقتصادی و زیست محیطی میباشد.

در حال حاضر جمع زمان لازم برای پیمودن قسمتهای آماده شده جاده، از نور به بلده و از تهران به گرمابدر، بیش از زمان معمول طی مسیر ۲۰۰ کیلومتری تهران به نور از مسیر جاده هراز (۳ تا ۳.۳۰ ساعت) میباشد.

لازم به ذکر است طرح جاده مذکور مربوط به اوایل دهه ۷۰ شمسی بوده و در پی اعتراضات گسترده علاقه مندان به محیط زیست و طبیعت دوستان و مخالفت آشکار خانم دکتر ابتکار ریاست وقت سازمان محیط زیست متوقف و با مسدود نمودن جاده و نصب زنجیر در خروجی روستای گرمابدر از ادامه عملیات راهسازی جلوگیری بعمل آمد.

 

محل شروع جاده گرمابدر - بلده، گرمابدر، اردیبهشت ۱۳۸۳

محل شروع جاده گرمابدر - بلده، گرمابدر، اردیبهشت ۱۳۸۳